ایلیاایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

ایلیا هدیه خدا

اولین دوچرخه پسرم

  چند وقتی بود که پسرم وقتی بچه ها را سوار بر چرخ میدید میگفت ″چخ ″ با اینکه یه موتور شارژی داره ولی کمتر سوار میشه و چرخ میخواد. چون نمیتونه تعادل خودش رو حفظ کنه تصمیم داشتیم یه سه چرخه دسته دار براش بخریم که موقع بیرون رفتن بتونیم هدایتش کنیم ولی بعد از مدتی بردیمش فروشگاه، اول همه موتور و ماشینهای شارژی را امتحان کرد و این دوچرخه را پسندید و ما هم براش خریدیم.     ...
31 فروردين 1393

براى ایلیای عزیزم

برای ایلیای عزیزم و تو آمدی، در ماهی که عشق در آن موج میزد، آمدی و مهر آوردی، مهری که هیچگاه از دلم بیرون نمی رود. آمدی و پا روی برگ ریزان قلبم گذاشتی و باعث شدی درختان زندگیم در تابستان شکوفه دهند، وقتی می خندی انگار به هُرم نفس گیر این شهر کویری دودزده باران میزند، شهری که تحملش با تو آسان میشود، نفس که میکشی همه جا بوی عشق می دهد و رنگ دنیا زیباتر میشود، دستان کوچکت را که در دست میگیرم و به چشمان پر از خنده ات نگاه میکنم ناگاه خانه بوی خدا میگیرد و ایکاش می شد دستان خدا را ببوسم که بهار را به زندگی من هدیه داد.   ...
10 فروردين 1393

میخواهم کودکیت را جشن بگیرم

    این روزها میخواهم کودکیت را جشن بگیرم، میخواهم برق نگاهت را به ذهن بسپارم، پسرم وقتی تو را در اغوش میکشم در آغوشت گم میشوم و بویت میکنم...آه که از بویت چه سرمست میشوم و از این سرمستی لذت میبرم، ولی شیرین من... گاهی میخواهم ترمز زندگی را بکشم، آخر روزهای کودکی کوتاه است و بزودی برای خودت مردی میشوی، خوشحالم ولی... بگذار سیرابت شوم. وقتی با چشمان زیبایت معصومانه به من نگاه میکنی آب میشوم، وقتی صدا میزنی بابا... محبتت را با تمام وجود در قلبم حس میکنم. پسرم تو به من خیلی چیزها آموختی... وقتی برای اولین بار باران را حس کردی و از من خواستی زیر باران قدم بزنیم تازه فهمیدم هنوز باران هست... وقتی برای اولین بار برف را به تو نشان د...
10 فروردين 1393

سال نو مبارک

سال نو بر همه دوستان و خوانندگان وبلاگ مبارک باد. این هم ایلیا در سال تحویل 1393 که داره تلاش میکنه مثل باباش بشینه ...
10 فروردين 1393

پسرکم مراقب باش

پسرکم مراقب باش اینجا زمین است . مراقب باش، اینجا زمین گاهی خشک وسخت و گاهی نرم و نمناک است، اما باید طوری زندگی کنی که همیشه ردپای بودنت برای جهان وجهانیان بماند.نگذار زمین و آسمان سرنوشت تو را تعیین کنند و باید این را بدانی که: نه آمدنمان دست خودمان است و نه رفتنمان، اما آمدن و رفتن دو نقطه اند، این که چطور به هم وصل شوند هنر آدم بودن و آدم ماندن ما است. ...
8 فروردين 1393
1